
آیا این درست است که برخی افراد خلاقتر از دیگران هستند؟
و حتی اگر این حرف درست باشد، آیا افرادی که خلاقیت کمتری دارند میتوانند خلاقتر شوند؟
مهمتر از همه، آیا میتوانیم خلاق تر باشیم؟
اینها سؤالات مهمی هستند که افراد باهوش برای هزاران سال پرسیدهاند.
البته، من در این پست به این سوالات مهم پاسخخواهم داد!
اما ابتدا باید خلاقیت را تعریف کنیم:
تعریف خلاقیت ساده است: استفاده از تخیل یا ایدههای ابتکاری؛ توانایی فراتر رفتن از ایدهها، قواعد، الگوها، روابط سنتی و مانند آنها است.
بهعبارتدیگر، افراد خلاق نه فقط گاهی اوقات، بلکه بهصورت منظم،خارج از چارچوب و به شیوهای جدید فکر میکنند.
افراد خلاق باید بسیار خاص و نادر باشند، درست باشد؟
نه دقیقاً.
در مطالعه خلاقیت در کودکان 5 ساله (سال 1968) 98٪ از آنها در سطح نابغهی خلاقیت آزموده شدند.
بله تقریباً همهی بچهها نابغههای خلاق هستند. این توانایی خاص نیست. طبیعی است.
این نتیجه به ما میگوید که تقریباً همه ما با خلاقیت بسیار زیادی زندگی را آغاز میکنیم. این توانایی همچون تجهیزات استاندارد همراه ما میآید. ما درست از ابتدای زندگی در سطح خیلی بالایی از خلاقیت هستیم.
و حالا خبر بد:
فقط 5 سال بعد، در سن 10 سالگی، درصد کودکانی که در سطح نابغه آزمایششدهاند، به 30٪ کاهشیافته است. 68٪ کاهش. وای!
مثل خراب شدن تجهیزات به نظر میرسد. و بدتر هم میشود:
در سن 15 سالگی، درصد نابغههای خلاق به 12٪ کاهش یافت.
و حتی بدتر:
باگذشت زمان، بزرگسالانی که به 30 سالگی رسیدند، تنها 2٪ هنوز نابغه خلاق بودند!
از نابغههای خلاق به ابلههای خلاق در 25 سال.
بنابراین فکر نمیکنم که سؤال باید این باشد که چگونه میتوانیم خلاقتر باشیم، باید این سؤال را بپرسیم که پیشازاین چگونه خلاقیت طبیعی خود را از دست دادیم؟
و آیا میتوانیم خلاقیتمان را بازگردانیم؟
خوب، اینجا دیدگاه من به این موضوع شرح دادهشده است:
ما هرگز خلاقیت ذاتیمان را از دست ندادهایم؛ اما از طریق ترسهایی که از بهاصطلاح «آموزش» یاد میگیریم، آن را سرکوب کردیم.
- ترس از عدم پاسخ درست
- ترس از انجام اشتباه آن
- ترس از ابله به نظر رسیدن
- ترس از شکست
هر بار که شما کار خلاقانهای انجام دادید و آن کار با یک استاندارد مشخص، متناسب نبود یا کار نکرد، برخی از بزرگسالانِ «هوشمندتر» به شما گفتند که آن کار را اشتباه انجام دادهاید.
سرزنش. شرم. درد.
بنابراین برای اجتناب از این نوع احساسات، تلاش میکنید این کار را به شیوهی آنها، «شیوهی درست» انجام دهید. و هرگونه انگیزهی خلاقانهای مستقیم از در بیرون میرود.
و این اتفاق برای بسیاری از ما صادق است. ما این بازی را بیشازحد ایمن انجام میدهیم تا بر ایدههای خلاقانه غلبه کنیم.
اما خلاقیت دقیقاً همان چیزی است که ما در زندگی، تجارت و بازاریابی به آن نیاز داریم.
ما به تفکر خلاق برای پاسخگویی به یک جهان بهطور فزاینده ای پیچیده و رقابتی نیاز داریم.
بنابراین ما باید چهکاری انجام دهیم؟
خب، همانطور که گفتم، خلاقیت هنوز هم در اعماق درون ما وجود دارد اما با لایههایی از ترس، اشتباه انجام دادن کارها و ناامید شدن پوشانده شده است.
و اگر این ترسها از بین بروند، نابغه خلاق ذاتی ما درخشانتر از همیشه دوباره شروع به درخشیدن میکند.
پیدا کردن راهحلهای خلاقانه برای مشکلات بازاریابی
ممکن است سعی کنید چگونگی رسیدن به یک مشتری بالقوه، پر کردن یک کارگاه، نوشتن یک مقاله یا جمعبندی یک پروپوزال قانعکننده را بیاموزید.
همه اینها به تفکر خلاق نیاز دارند. شما میخواهید با برخی از ایدههای خوب مطرح شوید، اما مرتباً به بنبست خوردهاید، زیرا نابغه خلاق شما خاموش شده است.
در اینجا یک فرمول قدرتمند برای جرقهی ایدههای خلاقانه وجود دارد:
به چند ایده نیاز دارید اما احساس ترس میکنید؟
لحظهای آگاه باشید تا خودتان را در اینجا پیدا کنید.
لحظه را دریابید، حاضر باشید، ذهنتان را باز کنید، آزاد باشید.
سپس به ایدهها اجازه دهید جریان داشته باشند، فقط بگذارید باشند.
درباره افکار و ایده هایتان قضاوت نکنید، آنها را دریابید.
نابغه خلاق شما درست در ذهنتان جریان دارد.
حالا یک وقفه در نظر بگیرید، مشکل را کنار بگذارید.
و به ناخودآگاه خود اجازه دهید به حال خود باشد.
سپس اقدام کنید، هر بار یک گام کوچک
و قبل از اینکه این را بدانید، خدایی را لمس کردهاید.
باشه، شعر را دوست ندارید؟ بسیار خوب. این همان فرمول در نثر است:
خود را به اینجا، حال، اکنون برسانید. تمام افکاری که ذهنتان را مشغول میکنند، تمام صداهایی که به شما میگویند راهحل درست را پیدا کنید، پاککرده و کنار بگذارید و بدون اجبار به ایدههای خود اجازه دهید که فقط جریان پیدا کنند.
سعی نکنید خلاق باشید. در عوض، به جستوجوی ایدهها کمی وقت اختصاص بدهید، تحقیقات آنلاین انجام دهید و گزینههای مختلف را مقایسه کنید. احتمالات فکر بکر و ناگهانی، که در آن پاسخهای اشتباه وجود ندارد.
ایدهها را مجبور نکنید و آنها را خیلی زود قضاوت نکنید؛ و در این مرحله نگران نباشید که آیا این ایدهها درست هستند یا خیر. در حقیقت، مواجهشدن با ایدههای پوچ یا احمقانه میتواند بسیار مفید باشد.
سپس استراحت کنید – یک وقفه در نظر بگیرید. برای مدتی به مشکل فکر نکنید. آن را به تعویق بیندازید. اجازه دهید که ناخودآگاه شما بر اساس آنهمه ایدههایی که قبلاً موردبررسی قرار دادهاید بر روی آن کار کند.
درنهایت، با نیروی تازه دوباره به مشکل برمیگردیم و اغلب خواهید دید که بهترین ایده بدون هیچگونه مبارزهای ظاهر میشود. سپس بهمنظور سازماندهی ایدههای خود اقدام کنید و برنامهریزی کنید تا هر بار برای تحقق آنیک گام بردارید.
خلاصه آن، این است که چگونه میتوانید روند خلاقیت را برای خودتان ایجاد کنید.
الآن آن را انجام دهید. از این فرمول برای شروع ایجاد برخی ایدههای خلاقانه برای مشکل یا چالشی که در حال حاضر در کسبوکار یا بازاریابی خود با آن مواجه هستید، استفاده کنید.
آن را دشوار نکنید. این کار دشوار نیست. آنچه دشوار (دردناک و استرسزا) است، در ترس ماندن است.
برای خلاقتر شدن ثانیهها را از دست ندهید!